Translate

۷/۰۸/۱۳۹۳

کتابخانه دبستان دهنو

  دهنو روستایی کوچک در فاصله سه کیلومتری جنوب تاج‌آباد سفلی جزو روستاهای اقماری تاج آباد است. 35 خانوار و 120 نفر جمعیت دارد. در دبستان روستا 6 دانش‌آموز و یک معلم متعهد مشغول کار تلمذ و تعلیم هستند.
   معلم نازنین که مدرسه‌اش را از تمیزی خودنمایی می‌کند با دانش‌آموزانش رابطه‌ای صمیمی دارد تا جایی که یکی از دانش‌آموزانش که به تازگی به همدان مهاجرت کرده‌اند هر روز صبح با معلم به مدرسه‌ی روستا می‌آید و بعد از تعطیلی مدرسه با ماشین معلم به خانه‌اشان در شهر برمی‌گردد. 
  محمد سام و ستاره کلاس اول هستند
  علی کلاس دوم است
  آرمین کلاس چهارم است 
  میلاد و سهیل هم پایه‌ی ششم می‌خوانند.
    مابقی کتابهای اهدایی گروه " ایران چریتی" که پنجاه و دو جلد بود را به آقا معلم و میلاد سپردیم. میلاد مسولیت کتابخانه را بر عهده گرفت.





کتابخانه‌ در تاج‌آباد بالا

دبستان تاج‌آباد بالا در سال تحصیلی جدید 12 دانش‌آموز دارد. 
کلاس اول 3 نفر
کلاس دوم : 1 نفر
کلاس سوم : 1 نفر
کلاس چهارم: 3 نفر 
کلاس پنجم: 4 نفر
در دو کلاس درس می‌خوانند و یک معلم دارند. در یکی از کلاس‌ها هم یک فوتبال دستی دارند که تنها وسیله بازی بچه‌ها در کل روستای 160 نفری‌اشان است.
   تعداد 100 جلد از مجموع 150 جلد کتابهای اهدایی "ایران چریتی" را به مدرسه تحویل دادیم و فهیمه و مریم که هر دو در کلاس پنجم درس می‌خوانند مسولیت اداره‌ی کتابخانه را زیر نظر مدیر مدرسه بر عهده گرفتند. قرار گذاشتیم بعد از سه ماه برای بازدید از کتابخانه و ارزیابی روند کار خدمت دانش‌آموزان برسیم.



ٰتعمیر لوله‌ی آبرسانی به مدرسه. گازرسانی و رنگ‌آمیزی کلاس‌ها از مهمترین نیازهای مدرسه است.
  
  





۶/۳۱/۱۳۹۳

لبخند و احترام به جای برگه‌ی جریمه و باتوم

    نامش محمدرضاست قبل از اینکه در چهارراه خواجه رشید پل روگذر ساخته شود ترافیک متراکمی وجود داشت. مدتها محل خدمتش همین چهارراه بود برای همه‌ی رانندگان احترام می گرفت و برای رهگذران هم. دفترچه‌ی جریمه هرگز از جیبش خارج نمی‌شد و اهالی شهر همدان همه هم او را می شناسند و دوستش دارند و به خاطر احترام ایشان هم اگر هست مقررات را رعایت می کردند. نماد یک پلیس محترم و آموزش دهنده قانون و احترام است. هیچ راننده‌ای خودش را از او پنهان نمی‌کرد بلکه دستی برایش تکان می‌داد. با آن چهره‌ی متبسم و احترام‌های جدی‌اش انرژی مثبت می‌داد.
   چند روز پیش از چهارراه سعیده عبور کردیم ‌چهارراه شلوغی است محل ماموریت سروان محمدرضا هیکل است. رفتم و از ایشان اجازه گرفتم تا تصویر بگیرم با همان گرمی و حرارت تشکر کرد و اجازه را با یک احترام نظامی صادر کرد.
  این پلیس نازنین هرگز فحش نمی‌شنود و به جای آن وقتی که راهنمایی و رانندگی همدان با سیل پیام‌های تقدیرآمیز مردم روبرو شد یک درجه‌ی تشویقی هم گرفت. نوش جانش.
  هربار که ایشان را می‌بینم یاد پلیس‌های خوش‌برخورد و رفتار احترام‌آمیز پلیس کردستان عراق می‌افتم و آرزو می‌کنم ای‌کاش این اخلاق همه پلیس‌های ما باشد.








۶/۲۹/۱۳۹۳

نه دامداران تاج آباد به واکسن‌های اداره دامپزشکی

صبح امروز ماموران اداره دامپزشکی شهرستان بهار بعد از اطلاع رسانی های قبلی برای انجام واکسیناسیون تب مالت دام های کوچک به روستا مراجعه کردند اما تنها موفق به انجام واکسیناسیون یکی از گله‌ها شدند و صاحبان باقی گله‌ها از این کار ممانعت کردندو
  سال گذشته در اثر این واکسیناسیون تعداد زیادی از گوسفندان باردار بره‌شان را سقط کردند و اهالی معتقد بودند که در اثر این واکسیناسیون بود دامهایشان تلف شد، به همین دلیل امسال از این کار جلوگیری کردند. 
   صحبتی که با کاردان دامپزشکی داشتم معتقد بود علت کم آبی بوده و... 
سال گدشته بش از 700 بره تلف شدند البته آمار دقیق را کسی نمی داند چون دامداران روستا از دامپزشکی شنیده بودند که در صورت مطلع شدن دامپزشکی همه دامهایشان اتلاف و سوزانده خواهد شد.
  و صد البته هیچ کس از مسولین دامپزشکی حاضر نشد برای دامدارن روستا توضیح دهد یا احیانا از آنان دلجویی کند.

لیلا و کلاس جبرانی اش

    کلاس جبرانی برگزار شد. این پیشنهاد خوب یکی از همکاران مجموعه زانیار بود. گفت : حالا که دارید زبان انگلیسی را آموزش می دهید خوبه برای دانش آموزان متقاضی کلاس جبرانی هم تشکیل دهیم. ریاضی و املا بیشترین متقاضی را داشت. این پیشنهاد لیلا بود. او ساکن لرستان است، در دانشگاه بوعلی همدان درس می خواند و از چند سال پیش در کارهای آموزشی  مجموعه زانیار کمک کرده است. 
    همچنانکه از معلم های مدرسه دولتی همواره تقاضا کرده ام که {{ بیشتر از اینکه در کار سوادآموزی بچه ها تلاش کنید در مسیر انسان بودن بچه ها کنید}} از لیلا هم همین درخواست را داشتم. 
  کار کردن ریاضی آغاز شد و املا را هم با کتابخوانی و انشا نویسی ادامه داد.
لیلا می گفت: این دانش آموزان جزو بهترین بچه ها هستند و مشکلشان ناشی از خانواده است. مشکلاتی نظیر اعتیاد، بیسوادی، ناآگاهی و ... که گاهی اوقات سبب کتک خوردنهای بی دلیل این بچه ها شده است سبب شده ضعف تحصیلی برای این بچه ها ایجاد شود.
  یکی از هنرهای این معلم نازنین دوست شدن با دانش آموزان است. عاملی که باعث علاقمندی دانش آموز به درس می شود و معلمهای این زمان از آن به شدت فاصله می گیرند. دوست شدن با دانش آموز و گوش دادن به درددل او را دون شان خود می دانند. لیلا از ماهی سیاه کوچولو می گوید که چقدر برای بچه ها خوشایند بود.
     از علیرضا گفت که از بیرون رفتن و بازی با بچه ها می ترسید - آنقدر از پدر کتک خورده بود - از دانیال گفت که  ... و از دختری گفت که حاضر نبود کنار پسرها بنشیند چونکه معلم مدرسه شان نشستن دختر و پسر کنار همدیگر را به عنوان تنبیه به کار برده بود. از انشاهایشان گفت که بی دغدغه نمره و تشر خواسته های خودشان را نوشته بودند. 
     لیلا برای زورآزمایی کنکور کارشناسی ارشد به لرستان رفت و چقدر دوست داشت کلاس اش ادامه پیدا می کرد. 
     مهدیه در راه است دوستی که قصد دارد زندگی ای نویی را بیاغازد شاید او بتواند کلاس لیلا را ادامه دهد.
  



۶/۲۶/۱۳۹۳

جایگاه شوراها در دولت یازدهم

    یک سال از عمر  چهارمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا گذشت و دولت یازدهم هم وارد دومین سال فعالیت خود شد. دولت دهم که شورا را به حساب نمی آورد که هیچ تصمیمات مجلس را به هیچ می انگاشت. گرچه قیاس دولت کنونی و قبلی و تفاوت های مثبت دولت کنونی قابل قبول است - اگر سیلی خوردن شورا را به عنوان یک استثنا در نظر بگیریم - اما فاصله جایگاه تعریف شده در قانون اساسی و ارج و قرب آن نزد ادارات و دستگاههای دولتی بسیار زیاد است. این فاصله آنقدر زیاد است که بعد از گذشت یکسال از فعالیت این دوره شوراها انگیزه شوراها برای ادامه فعالیت بسیار کاهش یافته است. شورایی که در قبال فعالیتش هیچ عایدی ندارد و تنها انگیزه اش کاهش مشکلات منطقه فعالیتش است. شاید اوضاع در شهرها - به خاطر دریافت حق الجلسه مناسب - کمی متفاوت باشد اما در شوراهای روستا و بخش و شهرستان هیچ مبلغی بابت حق الجلسه که دست کم بتواند هزینه رفت و آمدها را تامین کند نیز دریافت نمی کنند.
   از طرفی تصمیات شورا و رای زنی های مکرر و زمانبر با متولیان دستگاههای دولتی دست اندر کار در امور عمرانی روستاها، اگر در مسیر اجرای بر اثر ضعف مدیر مربوطه شهید نشود در انتها با یک اشاره ی فرماندار یا نماینده مجلس یا ... باد هوا می شود ته دل شورا به گونه ای خالی می کند که رمق ادامه کار را در خود نمی بیند.
  امکانات و لوازم اداری برای تایپ یک نامه را هم در اختیار ندارد.
 شوراهایی که می توانند نماد واقعی حکومت مردم بر مردم باشند به یک کلیشه تبدیل می شوند و تنها برای پر کردن صندلی همایش ها و سمینارهای بی اثر و  تهی بدل می شوند.
  خوش آنروزی که در اجرای اصل 3 و 6 و 103 قانون اساسی تمامی تصمیمات بخشدار و فرماندار و استانداران و حتی انتصاب آنان با نظر و هماهنگی با شوراهای روستا و شهر و شوراهای فرادتسی گرفته می شد. 
  به نظر شما جایگاه مردم و شوراها کجاست؟