زماني كه از كار در دهياري يك روستاي گمنام رانده شدم فكر كردم چه شده است كه تاب تحمل آدم كوچكي مثل من هم براي عدهاي سخت است اما حالا ميبينم قلم درويشي كه دلش با كاهش نبض هر جنبندهاي شكنندهتر ميشد به بند كشيده ميشود و ميبينم كه عرصهي نقد و نظر به چه تنگنايي انجاميده است كه براي محيط زيست هم حق نداري نگران باشي اين زيبنده ايران نيست و آيندگان به حال ما خاهند گريست و البته شايد به راحتي نپذيرند اين واقعيتهاي تلخي كه بر سرمان آمده است حقيقت داشته باشند!،
Translate
۱۰/۱۰/۱۳۸۹
مهار بيابانزايي نبايد در بند باشد
زماني كه از كار در دهياري يك روستاي گمنام رانده شدم فكر كردم چه شده است كه تاب تحمل آدم كوچكي مثل من هم براي عدهاي سخت است اما حالا ميبينم قلم درويشي كه دلش با كاهش نبض هر جنبندهاي شكنندهتر ميشد به بند كشيده ميشود و ميبينم كه عرصهي نقد و نظر به چه تنگنايي انجاميده است كه براي محيط زيست هم حق نداري نگران باشي اين زيبنده ايران نيست و آيندگان به حال ما خاهند گريست و البته شايد به راحتي نپذيرند اين واقعيتهاي تلخي كه بر سرمان آمده است حقيقت داشته باشند!،
۱۰/۰۶/۱۳۸۹
تعاوني دامداري كارگران تاجآباد
اولين پسانداز ما در حساب شركت تعاوني در بانك يكصد و سي و پنج هزار تومان بود، يعني به ازاي هر عضو پانزده هزار تومان، تا در آينده به صورت ماهيانه رقمي را - به قدر توانمان - به آن بيافزاييم، البته قانوني را براي شركتمان مصوب كرديم كه تا پنج سال از اصل سرمايه و سود آن حق برداشت نداريم و بعد از طي اين مدت با راي اعضا براي چگونگي سرمايهگذاري تصميم خاهيم گرفت، از قرار معلوم اولين مجمع عمومي براي تعيين هيات مديره و مديرعامل را تا يك هفتهي ديگر برگذار خاهيم كرد
۹/۲۵/۱۳۸۹
کوره آجرپزی ( بخش دوم)
ساعت کاریمان از هفت صبح شروع میشد تا ده و نیم شب و کار هفتگیمان نیز از شنبه تا چهارشنبه یعنی به عبارتی بیش از هفتاد ساعت کار هفتگی، - چقدر دوست دارم در این زمانها ساعت کاری کارگران را با ساعت کاری معلمها مقایسه کنم! -درآمد هر هفته هم به طور متوسط یکصد هزار تومان است، البته سه ماه از سال هم تعطیل است کارمان،
بیش از هشتاد درصد کارگران شاغل در کورهپزخانهها معتاد به مواد مخدر یا در آستانهی اعتیاد هستند و همین عامل دلیل اصلی آن است هرگز دانش و از آن مهمتر جرات دفاع از حقوق اولیهی خود را نیابند
وقتی با همکارانم در مورد حقوق کارگران حرف میزدم ضمن تعجب از حرفهای من به شدت به حال خودشان افسوس میخوردند و اینکه چرا اوضاع کارگری اینگونه است و چرا اعتیاد باعث شده که کارگران هرگز به فکر دفاع از حقوق خود نباشند، حالا تصور کنید پدری که در این شرایط کار کرده است با حقوق کم و خستگی آنچنانی به خانه برگشته است چه رفتاری با همسر و فرزندانش خاهد داشت
با هم در مورد حقوقمان حرف زدیم و به این نتیجه رسیدیم که دست کم چهار پنجم حقوقمان توسط مدیر کارخانه حیف و میل میشود و اگر این داستان تغییر کند یعنی ما بتوانیم با تشکیل یک شرکت تعاونی انرژیمان را برای شغلی که از طریق تعاونی مییابیم صرف کنیم آن چهارپنجم حقوقمان نیز نصیب خودمان میشود
همین بود که از سه هفتهی پیش جلسات منظمی را برای تشکیل تعاونی و تعیین خطیمشیها و راههای توسعه و پایداری آن گذاشتهایم تا در ادامه به آن خواهیم پرداخت ...
۹/۱۱/۱۳۸۹
کوره آجرپزی
۸/۱۳/۱۳۸۹
حقوق من و اداره کار
بعد از اینکه احکام دیوان عدالت را کسی وقعی ننهاد و بدون ابلاغ دلایل رد صلاحیت از دهیاری رانده شدم در ادارهی کار شهرستان و سپس استان برای دریافت حقوق عقب افتادهام به اقامه دعوی پرداختم و پس از سه ماه طی رای قطعی اداره کار استان مبلغ دستمزد و مزایای معوقه مشخص گردید ، در این مدت فشارهای فراوانی به اداره کار وارد شد تا بلکه از حقوق و دستمزد نیز محروم شوم اما ادارهی کار شهرستان و استان در عین رعایت استقلال رای و با رعایت تمامی قوانین مبادرت به صدور رای نمود .
به دلیل فشارهای فراوان دهیاری حاضر به پرداخت حقوق نبود ، با وجودیکه حقوق دهیار در بودجه سالیانه پیشبینی شده و در حساب دهیاری موجود بود .
رای را در دادگستری شهرستان به قضاوت سپردم و دستور اجرای حکم در مدت ده روز پس از ابلاغ صادر گردید، اما این اجراییه در 20 روز هم اجرا نشد و حساب دهیاری خالی شد و به حساب زکات! واریز گردید، یعنی به عبارتی حقوق بنده و مقداری از بودجهی دهیاری به نام زکات به حساب زکات در کمیتهی امداد واریز گردید.
دادستان محترم دادگاه بهار معتقد است که بایستی حساب دهیاری توقیف و حقوق بنده پرداخت شود اما قاضی مربوطه قایل به این تفسیر نیست و معتقد است بایستی 18 ماه از تاریخ ابلاغ بگذرد تا دهیاری بتواند حقوق مرا بپردازد. این در حالی است که در مدت مقرر در حکم اجرایی صادره از همان شعبه حقوقی ده روزه، مهلت درخواست کرده بود اما در آن مدت دهیاری تقاضای مهلت نکرده بود0 بدیهی هم بود زیرا هم در بودجه پیش بینی شده و هم موجودی حساب بیشتر از مبلغ رای اجراییه بود). به علاوه قانون 18 ماه مهلت برای ادارات دولتی است و برای دهیاری که برابر قانون تاسیس دهیاریهای خودکفا مصوب 14/4/1377 و اساسنامه دهیاری مصوب بهمن 80 یک نهاد عمومی غیریدولتی است این مهلت در نظر گرفته نشده است و بهعلاوه تر! رویهی قضایی در ازمنه گذشته در همین دادگاه اینچنین مهلتی در نظر نگرفته است(دهیار روستای آ ... در سال 86 پس از صدور اجراییه بلافاصله حقوق مندرج در رای اداره کار را ازحسابدهیاری برداشت نمو)، بسی موجب شگفتی است که چرا این قانون تنها و تنها برای من اجرا میشود!؟
مراجعه به رییس دادگستری استان هم دردی از دردهای من کم نکرد و چارهای جز درددل با وبلاگ و مخاطبینام نماند
مؤخره:
بعد از دو ماه کش و قوس در نهایت قاضی محترم پرونده دلایل فوق را پذیرفت و حاضر شد دستور حقوق معوقهام را صادر نماید با این شرط که دیگر معترض نباشم! زیرا دهیاری به خاطر این اعمال، درخور تنبیه است تنبیهی که در حکم اجراییهی همین شعبه بین شصت روز تا شش ماه زندان پیش بینی شده بود
اکنون هم حقوق من در حساب سپردهی دادگستری است و باید برای دریافتش یک ماه صبر کنم هر چند دلیلش بر من واضح نیست!
بیست و دوم آذر 89